سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آدمى با دمى که برآرد گامى به سوى مرگ بردارد . [نهج البلاغه]

UK
خانه | ارتباط مدیریت |بازدید امروز:4بازدید دیروز:2تعداد کل بازدید:20039

Ali Yazdi :: 83/9/7::  3:41 عصر


سازمان «سیا»، آمریکا را با سقف بدهی خارجی 862 میلیارد دلار، بدهکارترین کشور جهان اعلام کرد و ایران را در رتبه 66 قرار داد.
به گزارش خبرگزاری فارس، سازمان جاسوسی آمریکا (سیا)، در گزارشی از بدهی خارجی 196 کشور جهان، بدهی خارجی ایران را در سال گذشته برابر 7/8 میلیارد دلار اعلام کرده بود که این رقم در سال جاری به ده میلیارد و 960 میلیون دلار افزایش یافته است.
بنا بر این گزارش، برزیل با 222 میلیارد دلار بدهی خارجی دومین کشور بدهکار جهان پس از آمریکاست و استرالیا با 176 میلیارد دلار بدهی خارجی رتبه سومین کشور بدهکار جهان را در اختیار دارد.
کشورهای آرژانتین 155 میلیارد دلار، روسیه 153 میلیارد دلار، مکزیک 150 میلیارد دلار، چین 149 میلیارد دلار، کره جنوبی 135 میلیارد دلار، اندونزی 131 میلیارد دلار و عراق 120 میلیارد دلار بدهی خارجی دارند و در رتبه‌های چهارم تا دهم بدهکارترین کشورهای جهان قرار دارند.
بر پایه گزارش سازمان جاسوسی آمریکا، بدهی خارجی کشورهای ترکیه 118 میلیارد دلار، هند 100 میلیارد دلار، اسپانیا 90 میلیارد دلار، سوئد 66 میلیارد دلار، لهستان 64 میلیارد دلار، یونان 63 میلیارد دلار، تایلند 62 میلیارد دلار، فیلیپین 60 میلیارد دلار، هنگ کنگ 49 میلیارد دلار و مالزی 47 میلیارد دلار است و این کشورها رتبه های یازدهم تا بیستم بدهکارترین کشورهای جهان را به خود اختصاص دادند.
رژیم صهیونیستی، شیلی، کلمبیا، ونزوئلا، نیوزلند، پاکستان، مجارستان، مصر، فنلاند، نیجریه، پرو، بلژیک، عربستان سعودی، آفریقای جنوبی، تایوان، جمهوری چک، سوریه، دانمارک، الجزایر، و امارات متحده عربی نیز بیست کشور بعدی هستند که به ترتیب در رتبه‌های 21 تا 40 بدهکار‌ترین کشورهای جهان اعلام شدند.
گفتنی است، بدهی خارجی کشورهای قطر، کویت و لبنان نیز بیشتر از ایران اعلام شد.


Ali Yazdi :: 83/9/5::  12:50 عصر


ملکه الیزابت دوم
شیپور زنها ورود ملکه انگلستان را به مجلس اعیان اعلام می کنند. این یکی از باشکوه ترین روزهای تقویم قانونگذاری بریتانیا ست. این مراسم مجلل که روز سه شنبه برگزار شد از اواسط قرن هفدهم میلادی همه ساله در آغاز یک دوره جدید قانونگذاری به همین منوال برگزار شده است.

پال فیلمر جامعه شناس در کالج گلدسمیت می گوید این آیین برای بریتانیا که خود را دارای یک نظام دموکراتیک کهن میداند نقشی محوری دارد.


"این آیین پیش از هر چیز نمایانگر آیینی است که اساس تغییر و تحول در قانون اساسی بریتانیا را تشکیل می دهد. از آنجا که ما در بریتانیا یک قانون اساسی مدون نداریم این بسیار مهم است که دائما به ما یادآوری شود که اصول حکومت در کشورمان چگونه به مرور زمان متحول شده اند."


"جناب رئیس مجلس! علیا حضرت ملکه این صحن محترم را به صحن مجلس اعیان فورا احضار می فرمایند."


این سخن منشی و ناظم مجلس اعیان موسوم به بلک راد (به معنای لفظی عصای سیاه) است. وظیفه عمومی او که عصایی سیاه و با سر شیرنشان طلا به دست دارد حفظ نظم در مجلس اعیان است اما در روز سخنرانی ملکه، وی وظیفه دیگری نیز دارد. در این روز او موظف است که تمام نمایندگان منتخب مجلس عوام - از جمله خود نخست وزیر را برای شنیدن سخنرانی ملکه به مجلس اعیان احضار کند و این یکی از عجیب ترین قسمتهای این مراسم است: هنگامی که بلک راد به درب مجلس عوام می رسد، درب در مقابل صورت او بسته می شود.


درب تنها بعد از آن باز خواهد شد که او سه بار به روی آن بکوبد. این بخش از مراسم به پیش از آغاز جنگهای داخلی انگلستان در سال 1642 میلادی بازمی گردد. یعنی زمانی که پادشاه وقت - چارلز اول - سعی کرد 5 نفر از اعضای مجلس عوام را دستگیر کند. در حالی که بر اساس قوانین تاریخی کشور نمایندگان پارلمان از دستگیری مصونیت داشتند. البته در این ماجرای بخصوص نمایندگان پارلمان موفق به فرار شدند.


از آنزمان تا به امروز مجلس عوام این حق را برای خود محفوظ داشته که از ورود مقام سلطنت به صحن مجلس جلوگیری کند. پال فیلمر می گوید این آیین نماد استقلال قانونی پارلمان از دستگاه سلطنتی است:


"کلامی که می شنوید که "ملکه شما را احضار می نماید" البته اینطور نیست چون مقام سلطنت خود از سوی دولت به پارلمان احضار می شود تا برنامه قانونگذاری دولت را اعلام کند... این نشانه اهمیت نمادین قانون اساسی است که نه بصورت یکجا بلکه بطور تدریجی با گرد آمدن رسوم و سنتها پدید آمده است."


ملکه در برابر 650 نماینده مجلس عوام برنامه دولت را قرائت می کند. این سخنرانی ده دقیقه ای که متن پیش نویس آنرا دفتر نخست وزیری تنظیم کرده برنامه قانونگذاری حزب حاکم کارگر را در ماههای باقی مانده از مدت زمان فعالیت این مجلس اعلام می کند. در این دوره انتظار می رود که نخست وزیر زمانی را در نیمه اول سال آینده برای برگزاری انتخابات سراسری اعلام نماید.


برخی معتقدند که عملا همین شکوه و سابقه تاریخی این مراسم است که بین مردم و این روند دموکراتیک فاصله ایجاد می کند. منتقدین می گویند سنت پارلمانی کشور باید به گونه ای مدرنیزه شود که به سایر نظامهای دموکراتیک در جهان شباهت پیدا کند. اما پال فیلمر با چنین دیدگاههایی مخالف است. او می گوید در تمام کشورها مراسمی از این نوع وجود دارد:


"مثلا در آمریکا رئیس جمهور باید در مراسم ادای سوگند شرکت کند و گزارش سالانه دولت را به کنگره ارائه کند یا هر سال یکبار برای مردم سخنرانی عمومی داشته باشد. به نظر من برای حفظ و نشان دادن ثبات حکومت هیچ بد و بیجا نیست که اینگونه تشریفات، به ویژه برای شخص اول کشور که خود درگیر رقابتهای سیاسی نیست حفظ شود."


به اعتقاد پال فیلمر نظامهای دموکراتیکی که بر آیینها و سنتهای قدیمی متکی نباشند عموما از پایداری چندانی برخوردار نخواهند بود و کلا بسیار بعید به نظر می رسد که سنتهای تاریخی بریتانیا بویزه سنتهای پارلمانی آن در آینده ای نزدیک دچار تغییر و تحول شود.


Ali Yazdi :: 83/9/5::  12:49 عصر




داود آلیانس که اردیبهشت ماه امسال به کسب عنوان «لرد» نائل شد، نخستین ایرانی است که به مجلس اعیان انگلیس وارد شده است.
لرد داود آلیانس که به لرد دیوید آلیانس معروف است، در سال 1311 در محله درب زنجیر کاشان در خانواده‌ای کلیمی به دنیا آمد و تا سن 13 سالگی را در آنجا گذراند. او پس از آنکه از ادامه تحصیل بازماند، راهی تهران شد و در یکی از حجره‌های بازار تهران به شاگردی پرداخت و تا سن 17 سالگی، همانجا مشغول فعالیت کاری برای امرار معاش خود بود. وی از آنجا که نتوانسته بود به تحصیلات خود ادامه دهد، به ناچار شب‌ها سعی می‌کرد از وقت آزاد خود جهت آموختن دروس آکادمیک بهره ببرد، به گونه‌ای که دوستانش نقل می‌کنند که وی در رشته حسابداری، نسبت به دیگر همکارانش سرآمد بوده و توانایی زیادی در کسب علم از خود نشان می‌داده است.
در سال 1329، لرد آلیانس به کشور انگلستان و شهر منچستر مهاجرت کرد. یکی از نخستین فعالیتهای او، خرید پارچه برای ایران بود. او سپس با خرید یک شرکت بزرگ سفارش کالا از طریق پست(mail Order) به نام «N.Brown» و توسعه آن، دامنه فعالیتهای خود را گسترش داد.
وی شرکت تولیدی منسوجات «کوتز وایلا» را زمانی پایه‌گذاری کرد که صنعت منسوجات، رو به شکست می‌رفت. چندی طولی نکشید که این شرکت به بزرگ‌ترین مؤسسه تولید منسوجات در انگلیس تبدیل شد و بیش از 75 هزار کارگر و کارمند را در صدها کارخانه در 65 کشور جهان به استخدام خود درآورد.
البته باید یادآور شد که فعالیتهای لرد آلیانس به تأسیس شرکتهایی در زمینه بیمه، بانک، ساختمان و مهندسی هم توسعه پیدا کرد.
به گفته کارمندانش، در اعتصابات کارگری دهه 80 انگلستان، در هیچ‌کدام از کارخانه‌های تحت مدیریت او اعتصابی صورت نگرفت. لرد آلیانس حکایت می‌کند که در پاسخ به گله رییس یک اتحادیه کارگری به او که می‌گوید، تو فکر می‌کنی از دل گرسنگان و کارگران اطلاع داری، می‌گوید که شب‌های زیادی را بدون غذا و تنها با نوشیدن آب به صبح رسانده است.
او می‌گوید: در هیچ زمانی حاضر نبوده است کاری را به کسی محول کند که خود و فرزندش از انجام آن ناتوان باشند.
به این ترتیب، لرد آلیانس با خرید کارخانجات در آستانه ورشکستگی و تبدیل آن به مؤسسات بزرگ تجاری و صنعتی، به عنوان سمبل نجات اقتصادی صنعت نساجی شهر منچستر و پادشاه نساجی انگلستان معروف شد.
اندکی بعد، او لقب «سر» را از ملکه الیزابت دوم گرفت و سرانجام در اردیبهشت ماه امسال از سوی حزب لیبرال دمکرات به مجلس اعیان انگلیس، راه یافت.
«بازتاب»، ضمن انجام مصاحبه‌ای با آقای آلیانس، نقطه‌نظرات نامبرده را در مورد مسائل گوناگون جویا شده است.


راز موفقیت شما در زمینه اقتصادی چیست و به جوانانی که به دنبال کسب موفقیت‌های سالم در زمینه اقتصاد و تجارت هستند، چه توصیه‌ای می‌کنید؟
ـ توصیه‌ام به جوانان، این است که هیچ‌گاه صرفا جویای ثروت نباشند، بلکه جویای پیشرفتهای فکری، توانایی در حرفه و خدمت به جامعه خود باشند.
هر کسی باید به دنبال کاری برود که به آن علاقه دارد، هرگز نباید کاری را انجام دهیم که به آن علاقه نداریم، چراکه تنها در آن صورت است که انسان می‌تواند به راحتی به موفقیت برسد.

ایرانیان موفق خارج از کشور، چه نقشی را می‌توانند در حل مشکلات کشور و انتقال تکنولوژی، سرمایه و بهبود مدیریت در داخل، می‌توانند داشته باشند؟
ـ بزرگ‌ترین سرمایه کشورمان، نیروی انسانی متفکر و توانمند است، اما این نیرو تنها در محیطی آزاد، امن و قانونمند و شفاف می‌تواند به اوج قدرت خود برسد. تحصیلات عالی، مشاغل دولتی و میدان سیاست می‌باید به روی همه شهروندان باز شود تا آنان بتوانند برای پیشرفت و موفقیت شخصی و حرفه‌ای خود، توانمند شوند. چرا که .هیچ مملکتی نتوانسته و نخواهد توانست، در بخش اقتصادی، بدون داشتن کارآفرینان و بازرگانان و افراد متخصص به موفقیت حایز اهمیت دست پیدا کند. البته باید تأکید کنم که تکامل و پیشرفت اقتصادی بدون داشتن امنیت سیاسی، قضایی و اجتماعی ممکن نخواهد بود. اقتصاد کشور، نیازمند سرمایه‌گذاری وسیع و مؤثر خارجی است و تا زمانی که شفافیت در کلیه شئون مالی و اقتصادی و برابری در مقابل قانون عملی نشود و علاوه بر این، مبارزه ریشه‌ای با فساد، مبارزه با تجارت قاچاق و بازار سیاه به صورت کامل برقرار نشود، جلب سرمایه‌های خارج از کشور، عملا ناممکن خواهد بود.
ایرانیان خارج از کشور که با بهره‌گیری از جو سیاسی، اجتماعی، ‌اقتصادی آزاد و شفاف و امنیت قضایی خارج از کشور، به موفقیتهای شایانی دست یافته‌اند، می‌خواهند اطمینان داشته باشند که شرکتشان در امور مملکتی از لحاظ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی برای ایران مفید خواهد بود و خدماتشان بر باد نخواهد رفت.

وضعیت ایرانیان خارج از کشور را چگونه ارزیابی می‌کنید و به نظر شما، چه بخشی از آنان به انتظارات خود دست یافته‌اند؟

ـ امروزه در بیشتر مراکز علمی اروپایی و آمریکایی، دانشگاه‌ها و بیمارستانها، ایرانیان زیادی مشغول به کارند و در همین حال، کارآفرینان و بازرگانان ایرانی در دنیا، از جمله موفق‌ترین گروه‌های اقتصادی هستند، به گونه‌ای که ایرانیان در رشته‌های صنعتی، به مقامهای بالایی دست پیدا کرده‌‌اند. آنان می‌توانند پشتوانه اقتصاد ایران باشند. اشخاصی که من در خارج با آنان برخورد کردم و تا اندازه‌ای می‌شناسم، نمایندگان مردم ایران هستند.

ارتباط بین ایران و کشورهای غربی در چه صورت می‌تواند به توسعه و پیشرفت کشور منجر ‌شود و آیا ارتباط فعلی که بیشتر به واردات کالاهای صنعتی و غیره از غرب به ایران منحصر شده است، مشکلی از ایران حل می‌کند؟
ـ دولت باید بخش تعاونی و خصوصی را تقویت کند تا بتواند به میزان زیادی بر مشکلات اقتصادی فایق آید. به عنوان مثال، تجربه خصوصی‌سازی کشور انگلستان، نمونه‌ای از تجربه موفق خصوصی‌سازی را نمایان می‌سازد. پس از دهه 80، خانم تاچر ـ که پس از آن عقاید او به تاچریسم معروف شد ـ اقدام به شروع خصوصی‌سازی در شرکت‌های دولتی در انگلستان کرد و با آنکه در دهه 70، کشور انگلستان دچار رکود شدید اقتصادی بود، با روی کار آمدن تاچر، انجام کارهایی از قبیل واگذاری اختیارات دولتی به بخش خصوصی و همچنین واگذاری صنایع فولاد و صنایع نفت و همچنین خصوصی‌سازی راه‌آهن و مخابرات و واگذاری دو شرکت بزرگ مخابرات و راه‌آهن، شکوفایی اقتصاد انگلیس آغاز شد. در حالی که عملا پیش از خصوصی‌سازی، انگلستان از غافله پیشرفت و رقابت جهانی بازمانده بود و این اقدامات، باعث شد تا رشد اقتصادی انگلستان، سیر صعودی را گذرانده و عملا بتواند خود را به عنوان یکی از قطب‌های اقتصادی اروپا مطرح کند، اما ناگفته نماند که اقتصاد انگلیس در اواخر دوره نخست‌وزیری مارگارت تاچر ـ به علت رکود اقتصاد جهانی ـ دچار بحران شد و تورم و بهره بانکی به رقم‌های 14 و 12 درصدی رسید، اما پس از چندی دوباره روند عادی خود را پیدا کرد.
در هر صورت، حزب محافظه‌کار در انتخابات شکست خورد و حزب کارگر روی کارآمد و اقتصاد، روند عادی خود را پیدا کرد. این تحولات بدون فضای باز سیاسی و اجتماعی و امنیت قضایی، ناممکن بود.
از سوی دیگر، گسترش اقتصاد بخش غیرنفتی کشور که نیازمند بازارهای بین‌المللی است، بدون عضویت در سازمان بین‌المللی تجارت جهانی، بسیار مشکل به نظر می‌رسد.

رابطه کلیمیان ایران با نظام جمهوری اسلامی و وضعیت حقوقی و اجتماعی آنان در مقایسه با دیگر کشورهای اسلامی و جهان را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
ـ کلیمیان از دوره کوروش کبیر در ایران بوده‌اند و در پیشرفت و توسعه ایران، سهیم بودند. به دلیل فرهنگ منحصر به فرد و روحیات ایرانیان، هیچ‌گاه برخوردهای نژادی، نسل‌کشی و اعمال غیرانسانی که در بسیاری از کشورهای آسیایی، اروپایی و آفریقایی و دیگر نقاط جهان انجام شده، در ایران سابقه نداشته است و یهودیان ایران در کنار دیگر اقلیت‌های مذهبی، همواره در امنیت و آرامش زندگی کرده‌اند و از حقوق قانونی خود مانند داشتن نماینده در پارلمان، انجام آزادانه فعالیت‌های مذهبی، دارا بودن مدارس اختصاصی و... برخوردارند. به عبارتی روشن‌‌تر، وضعیت زندگی کلیمیان در ایران، به مراتب بهتر از شرایط مسلمانان در برخی از کشورهای اروپایی است. کلیمیان ایران نیز متقابلا فداکاری زیادی برای ایران کرده‌اند و تعداد قابل توجه شهدا و جانبازان کلیمی در دفاع از ایران، نشان‌دهنده وفاداری آنان به ایران است.

نظر شما درباره وضعیت فعلی فلسطین و تخریب منازل فلسطینیان از سوی دولت اسراییل و قربانی شدن انسانهای بی‌گناه چیست و آیا مشکل فلسطین با شیوه فعلی دولت اسراییل حل می‌شود؟
ـ هیچ انسانی از اینکه می‌بیند،‌ زنان و کودکان فلسطینی در خانه‌های خود کشته می‌شوند، لذت نمی‌برد، همان‌گونه که درد و رنج شهروندان غیرنظامی که قربانی عملیات‌های متقابل فلسطین می‌شوند، آزاردهنده است.
واقعیت تلخ، آن است که در این جنگ بی‌پایان، تنها انسانهای بی‌گناه قربانی می‌شوند و هیچ نتیجه‌ای جز خرابی به بار نمی‌آورد. سیاستهای دولت تندرو تل‌آویو، تنها آتش جنگ و کشتار را مشتعل‌تر می‌کند و تنها راه‌حل مشکل فلسطینیان و اسراییل، راه‌حلی انسانی و دمکراتیک است.


Ali Yazdi :: 83/9/5::  12:48 عصر


به راستی چه بر سر محمد آمد؟ چه کسی مسئول است؟ و چه کسی پاسخگوی خانواده محمد خواهد بود؟
یک اتاق انباری‌مانند در انتهای یکی از راهروهای بیمارستان شهید رجایی کرج، چهار روز یا به قولی شش روز افتخار پذیرایی دلاورمردی را داشت که روزهای جوانی‌اش را در جبهه گذرانده بود، بی هیچ ادعایی و سالها موج انفجار را که گاهی دستاویزی برای مسخره کردنش می‌شد با خود داشت، بدون آنکه به زبان بیاورد. پسر جوان و دختر نوجوانش با اعصاب به هم ریخته و بیماری پدر کنار آمده بودند چون می‌دانستند، او در راه به دست آوردن چیزی که آن را ارزش می‌دانسته، موج انفجار را با خود همراه دارد. همسر جوانش که تنها افتخارش در زندگی، همسری یک جانباز محسوب می‌شود، تنها سه سال است پای در زندگی او گذاشته و اکنون مانند اسپند روی آتش، بی‌قرار است و نگران.
محمد رجبی ثانی، جانباز 35 درصد اعصاب و روان، در کما به سر می‌برد اما چرا در این انباری و چرا در کنار تخت‌های بی‌استفاده بیمارستان و ویلچرهای از کار افتاده این مرکز درمانی؟! ابعاد اتاق، حدود سه در چهار متر است. تعدادی تخت فنری خاک گرفته روی هم انبار شده‌اند. چند ویلچر قدیمی در گوشه اتاق دیده می‌شود و در این میان تختی قرار دارد که محمد روی آن خوابیده، یک سرم یک لیتری که چند میلی بیشتر از آن باقی نمانده به دست محمد وصل است. روی یک برگه تقویم رومیزی با ماژیک مشکی نوشته‌اند محمدرجبی ثانی و با پونز به دیوار چسبانده‌اند.
بوی تعفن از اتاق بیرون می‌زند، چهره و دستان محمد وضعیت وحشتناکی دارند و معلوم نیست چه بر سر آنها آمده است. تاول‌هایی به بزرگی کف دست و زخم‌هایی که هیچ پانسمانی نداشتند، بر روی دستهای بیمار وجود داشت. زیر چشمان محمد، کبود بود و لبهایش به شدت متورم و تا آنجا که من فهمیدم، به هوش نبود. دست و پای او با زنجیر به تخت قفل شده و صحنه دلخراشی را ایجاد کرده بود.
متحیر و متعجب در جا میخکوب شده‌ام. بهت من از این نحوه بستری یک بیمار وقتی بیشتر می‌شود که متوجه آمدن سرباز مراقب محمد می‌شوم. اما چرا سرباز؟ مگر یک جانباز بستری، نیاز به سرباز مراقب دارد؟ از اتاق خارج می‌شوم و منتظر می‌مانم تا فردی از بستگان محمد را بیابم و بپرسم که چه بر سر او آمده است؟
یکی از پرسنل خدماتی بیمارستان که متوجه رفتن من به داخل اتاق شده بود، گفت: او را از زندان آورده‌اند و انگار ایدز دارد. کسی را ندارد و الان سه روز است که در این اتاق است. او را آورده‌اند که فقط در اینجا بمیرد و گواهی فوت برایش صادر شود.
اگر او یک جانباز است، چرا در این وضعیت بستری شده است؟ اگر یک بیمار عادی است، چه بیماری عجیب و غریبی دارد که او را داخل بخش نبرده‌اند؟ اگر بیماری مسری دارد و این اتاق قرنطینه است، چرا من به دیدن او رفتم و هزار چرای بی‌پاسخ دیگر.
پس از کلی پرس‌وجو و چند روز رفت‌وآمد و پیگیری در بیمارستان، بالاخره همسر محمد را یافتم و فهمیدم محمد کیست؟
محمد رجبی ثانی، جانباز 35 درصد اعصاب و روان، متولد 1343 و دارای 41 سال سن است. وی یگانه فرزند خانواده‌ای است که دیگر وجود ندارند و در سالهای کودکی محمد، به رحمت خدا رفته‌اند. همسر اول محمد از او جدا می‌شود و محمد با شرایط ویژه خودش سالها بدون اختیار کردن همسری زندگی می‌کند تا اینکه دختری جوان از نسل انقلاب و جنگ، با افتخار، همسری محمد را می‌پذیرد و پسر 17 ساله و دختر 14 ساله محمد را مادری می‌کند.
در تکاپوی بررسی وضعیت و پیگیری ماجرای محمد هستیم که یک خبر ما را میخکوب می‌کند. خبر تلخ است. در یکی از بخشهای خبری رادیو اعلام شد، جانباز محمد رجبی ثانی، پس از تحمل سالها بیماری و مشقت، در بیمارستان شهید رجایی کرج شربت شهادت نوشید.
خانواده محمد می‌گویند، وی هیچ گونه سابقه بیماری عمومی نداشته و سوابق پزشکی او منحصر به بارها بستری شدن در بیمارستان اعصاب و روان است و تنها مشکل وی، جنون آنی در نتیجه موج انفجار اعلام شده است.
هزار حیف که هرگز صدای محمد را نشنیدیم تا بدانیم به واقع بر او چه گذشته است؟ آیا به گفته خانواده او و طبق اظهارات دوستانش، واقعا دستانش را به عمد سوزانده‌اند؟ چه بر سر دستان او آمده است؟ چه شد که دستانی که در دفاع از مملکت آستین بالا زده بودند با عفونت خود، بلای جان محمد شدند؟
اصلا ماجرای زندانی شدن او چیست؟ در زندان چه اتفاقی برای او افتاده است؟ چرا در بیمارستان با او اینگونه برخورد شد؟ چرا بدن محمد عفونت کرد؟ چرا او به حالت کما رفت؟
اینها همه سؤالاتی است که ما در پی پاسخ آنها هستیم.
محمد برای همیشه از درد خلاص شد و قدم به وادی سبز جهانی گذاشت که آرزویش را داشت. همسرش می‌گفت، در آخرین مکالمه تلفنی با دوستش در مورد جنگ بحث کرده و گفته بود: اگر لازم باشد باز هم ما آماده‌ایم. اما امروز دیگر محمد نیست تا فرزندانش با تمام وجود به بیماری او افتخار کنند و او را تحمل نمایند. تا همسر فداکارش افتخار کند که همسر یک جانباز است. امروز محمد رفته است تا بنیاد جانبازان، تقاضای کالبدشکافی او را پیگیری نماید و معلوم شود او به شهادت رسیده یا خیر؟
به راستی چه بر سر محمد آمد؟ چه کسی مسئول است؟ و چه کسی پاسخگوی خانواده محمد خواهد بود؟ این سرنوشت در انتظار چه کس دیگری خواهد بود؟
همسر محمد رجبی می‌گوید: به من گفتند او باید در زندان بماند تا ادب شود.
وی در توضیح ماجرای به وجود آمده برای همسرش می‌گوید، شما فکر کنید چه بر سر ما آوردند؟ شوهرم را به خاطر دو تا شیشه ماشین به زندان فرستادند و به او برچسب خلافکار زدند. از زندان هم مرده او را به بیمارستان فرستادند. الان چه کسی مسئول است؟ شوهر من کاملا سالم به زندان رفت.
در روزهایی که محمد رجبی ثانی بستری بود، بعد از چند روز رفت و آمد و پیگیری در بیمارستان موفق شدیم، ملیحه خدمتخواه ساران، همسر جانباز محمد رجبی ثانی را ببینیم و از او درباره ماجرای زندانی و بستری شدن محمد سؤال کنیم. آنچه در پی می‌آید حاصل گفت‌وگوی او در ایامی است که هنوز محمد به آسمان پر نکشیده بود.
ملیحه خدمتخواه، وقایع منجر به بستری شدن محمد این گونه توضیح داد: حدود یک ماه و نیم قبل محمد برای خرید مایحتاج خانه به سوپرمارکتی که همیشه از آن خرید می‌کردیم رفت. در آنجا دو برادر به نامهای علی و عباس ش، که در محل سابقه خوبی ندارند، محمد را مسخره کرده و او را دست انداختند. محمد هم که تعادل روانی‌اش به هم خورده بود با آنها درگیر شد. دو برادر با چوب به محمد حمله کردند تا او را بزنند. اما او چوب را ازآنها گرفته و شیشه‌های خودروی آنان را که در جلو مغازه پارک شده بود، شکست. آن شب با حال بسیار پریشان به خانه آمد و پس از خوردن قرصهایش، اندکی آرامش یافت.
وی افزود: آن دو برادر از محمد شکایت کردند. فردای آن روز ازکلانتری 128 نیرو هوایی به دنبال او آمدند و به جرم شکستن شیشه‌های آن خودرو محمد را دستگیر و در کلانتری بازداشت کردند. بعد از یک هفته قاضی در شعبه دوم بازپرسی دادگاه رسالت او را موظف به پرداخت صد میلیون ریال وجه نقد به عنوان وثقیه کرد که ما نداشتیم، سند خانه هم در اختیارمان نبود در نتیجه محمد راهی زندان اوین شد و یک روز بعد به زندان قزل حصار کرج انتقال یافت.
همسر شهید رجبی ثانی ادامه داد: محمد که جانباز 35 درصد اعصاب و روان است در حدود 11 سال است که روزانه 25 عدد قرص اعصاب مصرف می‌کند و اگر از زمان مصرف این قرصها اندکی بگذرد حال او وخیم می‌شود و مجبور می‌شویم او را در بیمارستان بستری کنیم. در پرونده پزشکی محمد نیز «جنون آنی» قید شده و قاضی علیرغم تمام اصرار و التماس که در روز دادگاه به او کردیم این مسئله را نادیده گرفت و حکم زندان رفتن را صادر کرد.
خدمتخواه متذکر شد: در مدت یک هفته‌ای که محمد در کلانتری به سر می‌برده روزانه 25 عدد قرص اعصاب که همراه داشته استفاده می‌کرده است. اما در زندان به دلیل ممنوعیت مصرف قرص توسط زندانیان قرصها به محمد نرسید. حال او روز به روز بدتر شد و بالاخره از حالت عادی خارج شد.
وی افزود: اولین باری که به دیدن محمد رفتیم، شش روز از حضور محمد در زندان قزل حصار می گذشت. حال وی اصلا خوب نبود و دستهایش رعشه داشت و در حرف زدن نیز تعادل چندانی نداشت. بار سومی که در زندان قزل حصار به ملاقات محمد رفتم حال او وحشتناک بود، رعشه تمام بدنش را فراگرفته بود و به درستی حرف نمی‌زد. از او پرسیدم قرصهایت را می‌خوری، گفت: نه اینجا به من قرص نمی‌دهند و من می‌خواهم پیش پزشک زندان بروم.
همسر محمد رجبی ادامه داد: به مسئولان زندان گفتم که اگر او قرصهایش را نخورد حالش بسیار بد خواهد شد و آنها گفتند: ما اجازه نداریم به زندانی قرص بدهیم مگر اینکه قاضی پرونده در حکم وی قید کند که مجاز به مصرف قرص است و این در حالی بود که من در روز دادگاه به قاضی یادآوری کره بودم که همسرم دچار جنون آنی است و اگر قرصهایش را مصرف نکند دچار مشکل می‌شود اما قاضی به من گفت: تأیید این مطلب در صلاحیت پزشکی قانونی است و علیرغم اینکه در پرونده پزشکی محمد بیماری جنون آنی قید شده بود، قاضی بدون توجه به تقاضای من حکم زندانی شدن محمد را صادر کرد.
وی با اشاره به اینکه مسئولان زندان تنها راه مصرف قرصهای محمد را اجازه قاضی دانستند گفت: باردیگر همراه علیرضا (پسر جانباز) به قاضی مراجعه کردیم و با التماس وضعیت محمد را به او گزارش دادیم و گفتیم که اگر چنین مجوزی ندهد وضعیت محمد وخیم‌تر خواهد شد و حتی پرونده پزشکی محمد و نامه‌ای از بنیاد جانبازان را برای قاضی بردیم که در آن ذکر شده بود که اگر آقای رجبی قرصهایش را که شامل 25 قرص است هر روز مصرف نکند دچار جنون آنی می شود و باید در بیمارستان بستری شود. اما در مقابل التماسهای پی‌درپی من به قاضی وی گفت: او باید در زندان بماند تا ادب شود وتهدید کرد که اگر یک کلمه دیگر حرف بزنم مرا هم نزد همسرم خواهد فرستاد.
ملیحه خدمتخواه ادامه داد: در نهایت این قضایا منجر به این شد که در زندان محمد همه را عاصی کرد و گروهی از زندانیان بر سر او ریختند و او را کتک زدند. زیرا حال وی به حدی نامساعد شده بود که با پای برهنه به دستشویی می رفت و مدام از جنگ و جبهه برای زندانیان حرف می زد.گاهی می خندید و گاهی عصبی می شد. پس از آن به جای بررسی قضیه وی را از بند 2 به بند 12 زندان قزل حصار که مخصوص دیوانگان است فرستادند.
وی افزود: در آنجا علاوه بر حال روحی، حال جسمی محمد هم وخیم شد. چون آنها فکر می کردند محمد می فهمد و به طور عمد آنها را اذیت می کند. در حالی که او در اثر مصرف نکردن داروهایش از حالت طبیعی خارج شده بود. در نهایت بر سر او ریخته و او را کتک زده بودند بعد هم که حال او بد شده و به کما فرو رفته بود و وقتی کاملا بیهوش شد او را به بیمارستان شهید رجایی آورده و گفته بودند، این زندانی دچار مرگ مغزی شده است.
همسر محمد اظهار داشت‌: من فکر می‌کنم که دستهای محمد را به عمد سوزانده‌اند و ضربه‌ای به سرش خورده که او را به حال کما انداخته است.
وی درمورد آخرین مراجعه اش به زندان جهت ملاقات گفت: دفعه چهارم که به ملاقات رفتیم بعد از کلی سرگردان کردن ما ، بواسطه اشکهایی که پسرمان ریخت به ما گفتند محمد را از آن بند به جای دیگری برده اند و امروز روزملاقات نیست. خلاصه با اصرار که کردیم معلوم شد حال محمد وخیم شده و او را به بیمارستان شهید رجایی برده اند و معاون زندان ما را به سمت بیمارستان هدایت کرد.
خدمتخواه درباره وضعیت محمد رجبی ثانی در بیمارستان اظهار داشت: وقتی در بیمارستان سراغ محمد را گرفتیم او را در یک اتاق دیدیم که مثل انباری بود. چهار تخت روی هم انباشته و دو ویلچر در آن بود. قیافه وی طوری بود که برای پسرش قابل شناسایی نبود. تمام بدن وی مجروح و زخمی و دستانش تا آرنج سوخته بود و تاولهای بسیار بزرگی روی آنها وجود داشت. صورتش به شدت کبود و لبهایش متورم بود و باور اینکه وی همسر من و پدر فرزندان ماست ممکن نبود. در مدت چهار روزی که در بیمارستان بوده به حال وی رسیدگی نشده و حتی التماس سربازهای همراه وی بی ثمر بوده است. فردی با چنین اوصافی دست و پایش هم مطابق قوانین زندان با زنجیر به تخت بسته شده و در کما به سر می برد.
همسر محمد با چشمان پر از شک افزود: شما فکر کنید چه بر سر ما آوردند، شوهرم را به خاطر دو تا شیشه ماشین به زندان فرستادند و به او برچسب خلافکار زدند. از زندان هم مرده او را به بیمارستان فرستادند. الان چه کسی مسوول است؟ شوهر من کاملا سالم به زندان رفت فردی که مدام از جبهه و جنگ حرف می زد و این اواخر که در مورد جنگ عراق با یکی از دوستانش صحبت می کرد شنیدم که می‌گفت: اگر جنگی رخ دهد ما هنوز هستیم و باید جز اولین کسانی باشیم که به جبهه می رویم. آیا با فردی که بعد از سالها هنوز پایبند ارزشهای دفاع مقدس بود، باید این گونه رفتار می کردند. الان هم که در بیمارستان است تمام کارهایش را من پیگیری می کنم و حتی آزمایش‌هایی را که لازم است انجام دهند با هزینه خودم انجام داده و جواب را برای بیمارستان می آورم.
ملیحه خدمتخواه در پایان گفت: شما بگویید اگر ما پیگیر قضیه نبودیم محمد تا کی در آن انباری دوام می آورد و آیا کسی پیدا می شد که از او مراقبت ویژه کند؟ اگر محمد دوام بیاورد حداقل باید 4 تا 6 ماه در بیمارستان بستری شود تا به حال عادی برگردد.
... اما محمد دوام نیاورد. آن روز که با همسر محمد رجبی ثانی صحبت کردیم، او امید داشت که همسرش زنده بماند. اما امروز دیگر محمد در این دنیا نیست. این گزارش در حالی منتشر می‌شود که مراسم شب هفت آن شهید در حال برگزاری است.
منبع: خبرگزاری مهر ـ گروه دفاع مقدس


Ali Yazdi :: 83/9/5::  12:46 عصر

Hello, as some of you know and some not my name is Ali, I was born in Tehran and I used to live in Saadat abad till for some reasons I diceded to come to England and I did. Now is more than 10 month which I am living in sutton somewhere round London. My English in not excellent yet  but it is allright. I study A level in here and the and the subjects are : Business Studies, Government & Politcs and ICT


Thank you for reading. I will come with loads of News and Photoes very soon



لیست کل یادداشت های این وبلاگ